۳ بهمن ۱۳۸۷

چطوری لولی وش؟

یک آشنایی داشتم که هیچ امروز نمی دانم کجاست. من هفده هجده ساله که بودم، تئاتر مهره سرخ را تمرین می کردیم. او رستممان بود. هر وقت من را می دید می گفت چطوری لولی وش؟ لولی وشش را با چنان شوخ طبعی ویژه ای می گفت که همیشه خنده م می انداخت. ده پانزده سالی هم بزرگ تر از من بود گمانم. این بود که خنده دارترش می کرد به نظرم. رستم شدنش هم کلی ماجرا داشت. قرار که شد مهره ی سرخ را اجرا کنیم، بعد از کلی دبه کردن و جا به جایی نقش و ننر بازی های همه مان، دیدیم ماندیم بی رستم. قرار شده بود متقاضی ها را بررسی کنیم تا بالاخره روخوانی ها که تمام شود، رستم را قطعی کنیم. رستم اولمان زیادی لاغر و ریزه بود. رستمی نبود. رستم دوممان خیلی بد قول از آب در آمد ضمن این که لاغری او هم بر هیچ کداممان پوشیده نبود. رستم سوم که آمد، ظاهرش معرکه رستمانه بود، ما همه زیر چشمی به هم نگاه می کردیم که اندازه ی رستم که هست. همه چیز خوب بود تا وقتی که دهانش را باز نکرده بود! رسید به پارت رستم، همه ما نگاهش کردیم که بخواند، گفت منم رثتم! ثین ثین... ثین ثین! سین و شینش می زد. نه مثل سوزان جون و این ها. افتضاح عالم تابی بود. گفت منم رثتم! ما همه مان داشتیم می مردیم از خنده! کارگردانمان هی چشم غره می رفت... خب دست آخر این رفیق ما شد رستم. هر چند که در تمام طول تمرین هامان (که هرگز به اجرا نرسید) کارگردان می گفت رستم تو بیشتر به نظر مست و پاتیل می آیی تا زخم شمشیر خورده. تا روز آخر هم همین آخرین رستم ما مستانه بود و من نگاهش که می کردم حس می کردم دارد تلو تلو می خورد عوض درد کشیدن اما هر وقت من را سوار کرد که برویم تمرین. تا نشستم گفت چطوری لولی وش؟

خب من هم راوی بودم. یک راوی بی طرف که می آید داستانی را تعریف می کند و می رود. من همیشه یک داستانی را باید تعریف می کردم (من همیشه یک داستانی را دارم تعریف می کنم).

لولی وش تیممان گردآفرید بود، حتی تهمینه بود از نظر من که به بالین رستم مست رفته بود. می دانید می خواهم چه بگویم؟ این بود که خیالم را راحت می کرد که لولی وشیتی در کار نیست. لولی شبیه لاله است. همین. و او تا مرا می دید همیشه همان چطوری لولی وشش را می گفت. هیچ وقت هم نشد جور دیگری بگوید. همین.

۱ نظر:

Yahya گفت...

حسن اینجور پستها این است که هیچ نظری نمی شود درباره اش داد.